00گفتمان های روزانه گل پسرم
بااین حرفات میخوام توبغلم بفشارمت وبوسه بارانت کنم اماچی کنم که بابوسه چپی وسریع پاک میکنی.
امروز بعداز ناهارخوردن بهت میگم پس چرا دور بشقابت غذاریختی 2بارحرفم راتکرار کردم برگشتی میگی مامان دست از سرم بردار چندبار میگی دیگه تکرارنمیشه
هرکاری راکه دوست داشته باشی انجام میدی امان از اینکه دوست نداشته باشی یاغذایی که دوست نداشته باشی بخوری میگی مامان فردا میخورم
وقتی داری شیطنت میکنی.بهت میگم بروسی دی باب اسفنجی رابگذاروببین برمیگردی میگی مامان خودت گفتی چندبار این سی دی رامیبینی حالادیگه حفظ شدی
وقتی بابایی میخواد بره سرکار میگی بابایی نرو سرکاربابایی هم طوری جواب میده که قانع میشی بعدشما به بابامیگی بروسرکارپول بیاربراماسباب بازی بخر.
خواستم بلال بوبدم .بلال رابرداشتی وصندلی گذاشتی زیر پاهات ومیگی من هم میخوام بلال درست کنم میگم مامان کارتونیست .برگشتی میگی مامان خودت گفتی که پسرهای خوب کمک مامان هاشون میکنندعشق زمینی مامان دوستت دارم