امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

امیرمحمد(نفس باباومامان)

عزیزدلم..درپارک

احساس نقش مهمی درمیان کلمات دارد واثرات شگرفی برجای میگذارد.گاه والدین حرفی میزنند که نه دلخواهشان هست ونه ازبیان ان منظوری دارند.درموردشخصیت کودک به قضاوت نپردازیم...وازجمله دوستت دارم دریغ نکنیم...دوستتت دارم
30 مهر 1397

گزارش ماه دی

سلام به همه دوستای خوب ومهربون امیدوارم که حال همگی خوب باشه حالا میریم سراغ عکسای این ماه گل پسری این هم ملیکا خانم که توبیمارستون بستری بود وشما میخواستید بیایید داخل بیمارستون که نگهبان اجازه ندادن وشما به مامان گفتی عکسی ازملیکا بگیره مامانی امیرمحمد وتولد علی اقا ی عمو  که کادوی امیرمحمد توی عکس مشخصه اون چراغ خواب پایه دارعروسکی اینجا هم صمیمانه دست انداختی گردن علی اقا وبه چه خیره شدی خداداند امیدوارم که همیشه خندان باشید به اندازه مهربونی خودتون که بی اندازه است دوستون داریم ...
21 دی 1393

اخرین روزهای پاییزی

سلام به همه دوستان عزیز ومهربونم انشاالله که روزهای خوبی راسپری کرده باشید وهمچنین روزهای خوبی رادرپیش روداشته باشیدما اومدیم باوقفه ای طولانی  این زیباترین فصل خداروبه پایان است غم واندوهایتان را به برگ های درختان اویزان کنید چند روز دیگر می ریزند زندگی تان پرازمعجزه های قشنگ باشد حالا میریم سراغ عکسهایی که به جامونده این عکس روز عاشورا انداختی که عاشق طبل زدن توی هییت بودی این هاهم عکسهایی که تومهمونی گرفتیم خیلی خوشحال بودی که همبازی داشتی برای به هم ریختن خونه بااجازه دوستان تاپست بعدی خدانگه دار ...
28 آذر 1393

خاطره این ماه

سلام به همه دوستای عزیزم وسلام به پسردوست داشتنی خودم هرلحظه داشتنتان برایمان هدیه هست دست هایتان وقدمهایتان خداراسپاسگذاریم به خاطروجودشمافرزندان عزیزمون این هم عکسهای این ماه این جا خونه دایی مهدی هست وشما گوشواره های اسباب بازی حسنا راگوشتون کردید وبابایی یه عکس ازت گرفت که میگفتی من دخترهستم این جاهم خونه باباجون هست که وقتی گل هارادیدی گفتی چه قشنگه باباجون هم گفتند یه عکسی ازپسرگلم بگیرید  بازهم بابایی یه عکسی انداختن وفرستادن روی گوشی باباجون  خاطره های زندگیمون توی ماه شهریور هست سالگردازدواجمون توی این ماه هست وبه همین مناسبت کیک درست کردم ویه جشن کوچیک خانوادگی گرفتیم خداوندابه خا...
29 شهريور 1393

عکس های به جامانده این دوماه

سلام به دوستای خوبم .دوستای عزیزم وهمچنین پسرگلم نزدیک به دوماه هست که برایت پستی نگذاشته بودم وعلت ان هم خرابی کامپیوتر واینتربود .ممنون ازدوستانی که به ماسرزدند.من فقط عکس های به جا مانده ازدوماه قبل رابرات میگذارم.. ا این جا که حاضر شدی برای رفتن خونه دوستای بابایی به شهر کوهبنون. این هم پسردوست بابا که هم نام شمابودوهمچنین هم سن باخانواده دوست بابا رفتیم زیارت بی بی عصمت وهمچنین پارک که البته سرسره سیمانی داشت کلی بهمون خوش گذشت وهمچنین به شما درحدی که نمیخواستید ازهم جداشوید دوستای گل همه شمارابه خدامیسپارم  خداحافظ عزیزان ...
8 شهريور 1393