خونه تکونی ..
سلام به دوستانی که الان نظاره گر وبلاگ امیرمحمدهستند
سلام به گل زندگیم به پسرنازم
کم کم داره هواروبه گرمی میرود و...بقیه درادامه مطلب
دوستان عزیز هواداره روبه گرمی میرود ومامانی هم مثل همه مامانای عزیزودوست داشتنی مشغول خونه تکونی شده یه هفته ای زمان میبره تاخونه تکونی تموم بشه وشما گل پسر توی کارها هم کمک میکنی وهم بدکمکی اول کارهای اشپزخونه وبعدهم ملحفه هارا وهمچنین گردگیری کردن خلاصه .. وقتی خونه تمیزومرتب باشه اومدن سال جدید رااحساس میکنیم وقتی مامانی داشتم یخچال راتمیز میکردم دیدم رفتی توی اتاق وصدات درنمیادتاخواستم بیام توی اتاق باخنده اومدی جلوی دروگفتی شیطون من راگول زد گفت امیرمحمد جلد قرص ها رابازکن من مونده بودم بااین زبونت
ازشیرین زبونیات بگم که میای پیش مامان ومیگی مامان اون شعری که مامان جون برام میخونه بگو وخودت شروع به خوندن میکنی دردوبلات توجونم برای شب رمضونم--دردوبلات تواش کنم توکوچه ها پاپاش کنم